آفــاقـــ

مرز کربلا ...

مهدی ابوماهیگیر | جمعه, ۲۸ آبان ۱۳۹۵، ۰۱:۵۵ ق.ظ | ۰ نظر

آن که استغاثه غربت و بی کسی، و ندایِ هل من ناصر امامِ خویش را از صحرای غیبتِ این جهان نمی شنود؛ به مرز کربلا راه نیافته است. آن که مویه کنان و ندبه زنان و عرق ریزان ، در پی وارث حسین واله و حیران نمی شود ، درکِ کربلا نکرده است. و آن که فریادِ غربتِ امامِ قائم را در صحرایِ بی کسی در می یابد و لبیک نمی گوید ؛ طعم سعادت را هرگز نخواهد چشید. لبیک یا حسین؛ یعنی لبیک به همه آرمانهای او که تحقق آن با یگانه وارث شهیدان تجلی خواهد یافت.

  • ۰ نظر
  • موافقین ۳
  • ۵۷۸ بازدید
  • ۲۸ آبان ۹۵ ، ۰۱:۵۵
  • جنبش جهانی و رزمایش شگفت تاریخ

    مهدی ابوماهیگیر | چهارشنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۵، ۱۲:۵۶ ق.ظ | ۲ نظر

    امروز روز دیگری است. اگر روزگاری بزرگان کم هوش اسلام از میان پهنای ممالک خود فقط در گوشه ای از کوفه نشستند و عریضه در پی عریضه نگاشتند تا سفینه ی نجات بخش و چراغِ نور تابِ هدایت بشتابد بر آن دریایِ ظلمانی و امواج تلاطم زده شان ؛ امروز همه آمده اند فی طریق الحسین الی الکربلا ...!  این رزمایش شگفتِ تاریخ است از سوی سپاهیانی که قیامِ زینب آفرید و اینک به پرچمداری او به اربعین رسیده است. خرد و کلان ، زن و مرد ، سیاه و سپید ، عرب و عجم ، همگان آمده اند ، همراه با خیل کثیرِ دل ها و ارواحی فنا شده در حسین ، که فقط کالبدشان جای مانده.

  • ۲ نظر
  • موافقین ۴
  • ۷۲۱ بازدید
  • ۲۶ آبان ۹۵ ، ۰۰:۵۶
  • جاریِ توحید

    مهدی ابوماهیگیر | سه شنبه, ۴ آبان ۱۳۹۵، ۰۷:۳۹ ب.ظ | ۰ نظر

    توحید ، یک باور صرف نیست که باید در اندیشه ای نظری و با براهین عقلی بذیرفته شود. توحید ، اساس و زیربنایی است که باید در ذره های وجود و تا پایان لحظه های عمر آدمی جریان داشته و تکامل یابد. توحید باوری نیست که بتوان به کنه آن دست یافت و از آن فارغ شد. در اندیشه ی سخیف جاهلان ، خدای احد است و واحد ، و اما در زندگی هاشان خدایان فراوانند. توحید در حب و بغض ها ، در پرستش و طاعت ، در تقوای درون ، در توکل و در زندگی هامان کمتر دیده می شود. خداپرستان رنگ زلال او را می گیرند و متصف به صفات جمیل و اسماءالحسنای حضرت حق

  • ۰ نظر
  • موافقین ۳
  • ۷۱۸ بازدید
  • ۰۴ آبان ۹۵ ، ۱۹:۳۹
  • یارانِ کمر شکن

    مهدی ابوماهیگیر | شنبه, ۱ آبان ۱۳۹۵، ۰۸:۲۱ ب.ظ | ۰ نظر

    بیزارم از آنانی که حسین را فقط با جسمِ بی جان و پیکر بر خاک افتاده اش می شناسند. امام را آنگونه دوست می دارند که ففط بر او بگریند و از او حاجت بگیرند. کمرشکنند آنانی که امام را فقط مرده ای با کرامت میخواهند که در ملکوت و از ورای این جهان خاکی ، نجات بخش دوستداران خود باشد. می ترسم از جماعتی که بر بلندای تپه ای در نزدیکی مصافِ نور و ظلمت ایستاده، با دستانی افراشته و چشمانی نگران یاری حسبن را از خدا طلب می کنند که اللهم انزل علیه نصرک ! اینان سیاهه سپاهی هستتد که حسین زنده را می کشند و بر کشته اش می گریند و به طلب خونش، خون می دهند. چه ذلت بار است انتظار یارانی که نشسته اند تا تو کاری کنی و کاری نمی کنند تا تو بیایی!

  • ۰ نظر
  • موافقین ۲
  • ۵۷۳ بازدید
  • ۰۱ آبان ۹۵ ، ۲۰:۲۱