یا لطیف :: لیله القدر ؛ شبِ رمز آمیز و آبِ حیاتی است که چون اکسیر بر عالمیان وارد می آید و بر قدر شناسانِ خود رحمت می بارد. اگر شب هایی از رمضان المبارک را به آرزویِ تک شبِ رویاییِ آن احیا می دارم ، اما تردید ندارم که شبِ نیمه از شعبان المعظم ، لیله القدری حقیقی است. و مگر نه این است که در آن ، نزولِ کتابِ صامت است و در این ، ورودِ قرآنِ ناطق ؟! اگر قرآن ، مکتوب و عصاره ی امامِ حیّ است ؛ و امام ، تجسّمِ عینی و انسانیِ کتاب خدا ؛ و اگر کتابِ بی امام ورق پاره ای بیش نیست بر روی نیزه ی مکرِ قاسطین و لقلقه ی لسانِ جهلِ مارقین ؛ و امامِ بی قرآن بهانه ی جهّال حماقت پیشه برای کف و سوتی و آه و ناله ای ؛ پس چگونه شبِ نزولِ قرآنِ ناطق ، و مبیّن و احیاگرِ فرقانِ عظیم را قدر ندانم ؟! انا انزلناه فی لیله القدر ، که اگر او قرآن است و امضایِ مقدّرات به یَدِ تدبیر اوست ، همانا در شب نیمه فرو می آید ... ! راستی مگر نه که جهانِ تارِ جاهلی در این عصرِ آخرین ، محصول تلخِ جداییِ این دو قرآن است در باورهایی که یا این را ندارد یا آن را و یا هر دو را ؛ پس چگونه نازنین شبِ میلادِ گلِ سر سبدِ خلقت و مظهر تامّ رحمت الله الواسعه را قدر ندانم ، که در آن امید و وارثِ پیروزِ همه انبیا و اولیا و صلحا و شهیدان و نور دیدگانِ مستضعفان و آرامه ی آهِ دلسوختگان می آید ؛ و آیه ی یأس شیطان و پیروان طاغوتی اش تعبیر می شود.
انتظارِ موعودِ اُمم و منجیِ بشر ، آمیخته با سرشت آدمی است ، و امروز این باور است که بیش از پیش موج می زند در دل هایِ مشتاقِ پیروانِ ادیانِ ابراهیمی و گاه آیین هایِ زمینی ! چه که تحقّقِ اشارت ها و بشارت های ظهور ، شتاب یافته و خودنمایی می کند ، اما افسوس که از شعله های سوزان و پنهانِ انتظار در زیر خاکسترِ قلب های ستم دیده فریادِ استغاثه ای بر نمی آید ، جنبشی نمی جوشد و نهضتی نمی خیزد.
عجیب است که در وادیِ صاحب الزمان پویشی جهانی و همایشی بین المللی برای ندبه و استغاثه ی منتظرانِ موعود شکل نمی گیرد تا بغض های فرو خفته را بیدار و نجواهای خاموش را فریاد و زجر دیدگانِ زمان را در گوشه گوشه ی زمین مهیای فرج سازد! گو که هر کس از شرق و غرب تا سیاه و سپید ، موعود را در باور و با زبان خویش بخواند. چه باک ، که این منتظران همه مستضعفانِ زمین اند و جویایِ حق و و قسط و عدل ...!!
عجیب است که در حاکمیتِ اسلامی انقلابی ، به حیا و نجابتِ منتظران ، اندک جماعتی گستاخانه محفل بزم و رقص و طرب ساز کنند و در کوی و برزن ، کام شیرین مناجاتیانِ شعبان المعظم در شب قدر نیمه را تلخ و جشن مولود را به اندوه بدل سازند ، اما از اقتدار و امنیت سربازان ولی الله الاعظم خبری باشد و نباشد !
اگر مطلع الفجرِ میلادت ، صحیفه ی قدرِ من است و امضای رضایت و شفاعت تو ، رضایت و غفرانِ یکتا ربّ من است ؛ تو را به خودت ای رحمت واسعه و به شرافتِ این شبِ نورانی می خوانم ، که بر من عنایتی و کرامتی فرما و از ظلماتم رهایی بخش و به نور لطفت رهنمونم باش . به حُسنِ عادات و سجایای کریمانه ات ، بر قفلِ حاجاتم امضای فرج را حک فرمای و برای خویشت ذخیره ام ساز ای زهرایی ترین فرزند احمد ! سلام هی حتی مطلع الفجر ...
- ۹۵/۰۳/۰۱