یا کریم :: دوستی میگفت دیگر به قله رسیدیم و از امروز رو به سراشیبی می رویم ، و در پاسخ به نگاه پرسشگرانه ام اشارتی به ماه نیمه نمود. بر غفلت خود لرزیدم که رو به سراشیبی هستیم و سبکبار نه ! رو به زوالیم و در غفلتیم ... ! باز هم ماه از نیمه گذشت ! این شب ها را هر دم به قرص ماه می نگرم و از امشب دلم می گیرد که وداع گونه کم نور می شود و رو به تاریکی می نهد و من هنوز میهمانی فقیرم و در گوشه ای از این ضیافت ، تنها و غمین چشم دوخته به حضرت کریم. سخت به این شب ها دل بسته و بر آن شب قدر و سحر سرنوشتم امید دارم . نه به این وزر و سیـه بارِ کمر شکنم و نه بر کشکول لرزان و توشه ی آلوده ام. من به کرم بی کرانه ات و بر وسعت رحمت و لطف مهربانانه ات چشم امید دارم. من از این توبه ها توبه می کنم. که این توبه هایم معصیت است و خواطرم آلوده ! توبه می کنم که در آغوشم گیری و نگاهم داری و رهایم نسازی ! که مرا به خویش و غیر خویش امیدی نیست و لا حول و لا قوه الا بک.
میهمان اگر ناخوانده باشد هم حبیب خداست و من میهمان دعوت شده ی خودت ؛ و تو کریم تر از آنی که میهمانی مسکین و فقیر و آلوده را بخوانی و برانی ! رب انی لما انزلت الی من خیر فقیر و بیدک الخیر ...
- ۹۵/۰۴/۰۱