و تو پدر شدی ای رسول رحمت ، که خاطیان امّت از امر ولایت را به عقوبت مبتلا نکنند، تا با عطوفت پدری این فرزندان ناخلف را هدایت کرده و به مهر خویش ببخشایی.
پدرم: ما یوسف تو را به چاه غیبت انداختیم و در غربت به نسیان سپردیم و این اندوه بی پایان تو را چاره نکردیم. ما روشنای چشمانت را ربودیم که اینک خود نیز به مصیبت ها گرفتار آمدیم. پدر جان: قرآن، این گوهر بی بدیل قلبت را مهجور کردیم و به سنت خُلق عظیم تو نیز پشت پا زدیم. بابای مهربان من: چگونه چون منی به محضر شما عذر تقصیر نیارد و تهی دست و آلوده دامن نیاید که خدایت فرمود:
وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُوا أَنفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَّحِیمًا
و ای پدر شفیق من: چگونه در این زمانه بیداد و تفرقه، ما ایتام رنجور تو بر تو شکوه نیاریم و یاری نجوییم و عرضه نداریم که:
یَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا کُنَّا خَاطِئِین ...
- ۹۶/۰۸/۲۶