آفــاقـــ

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ایمان» ثبت شده است

حرف بسیار است

مهدی ابوماهیگیر | شنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۶، ۰۱:۱۵ ق.ظ | ۰ نظر

سعید بن مسیب گوید: سالی قحطی شد و مردم از چپ و راست طلب باران می کردند. غلام سیاهی را بالای تلی تنها دیدم. آهسته به سوی او رفتم و دیدم با خدا حرف می‏زند. هنوز دعایش تمام نشده بود که ابری ظاهر شد. غلام که آن را دید خدای را حمد و ثنا گفت و از آنجا رفت. بارانی فراوان ما را فرا گرفت. من به عقب آن غلام دویدم و دیدم داخل خانه‏ ی حضرت سجاد (ع) شد. خدمت امام رسیدم و عرض کردم: غلام سیاهی دارید. منت بگذارید و او را به من‏ بفروشید. فرمود: ای سعید! چرا نبخشم ؟! پس سرپرست غلامان را امر فرمود تا هر غلامی را که در خانه است بر من عرضه کند و

  • ۰ نظر
  • موافقین ۵
  • ۸۷۰ بازدید
  • ۰۷ بهمن ۹۶ ، ۰۱:۱۵