شب 14 فروردین و شام شهادت بانوی قهرمان انسانیت ، با دلی منکسر و غمین ، در حال بارش رحمت و ریزش امید و نوازش رأفت الهی برایت عریضه ای دارم. دارم فکر می کنم که چرا قهرمانان حقیقی تاریخ مظلومانه زیستند و مظلومانه مردند و مظلومانه ماندند بی آنکه حقیقت آنها و کاری که کردند روشن و روشن تر شود. زهرا تنها یک زن نیست و نه یک دختر یا مادری دلسوز ، زهرا فقط دختر پیام بری اعجوبه نیست ، یا همسر فداکار شبه اسطوره ای به نام علی. زهرا فقط مادر حسنین و زینبین و نسلی از زلال انسانیت نیست که در پهنه ی زمین ماندگارند. فاطمه قدیسه ای است که بدی در ذات او راه ندارد ، و این چیزی نیست که از دیدگان مخفی بماند. فاطمه عصاره ی خلقت است و مخلوقی را صاحب وجود به لطافت و زیبایی او نیافریده است. محمد را که نفس او اولی به جان مومنین است و به طریق اولی همه ی مردمان ، سزاوار این می یابی که عاشقانه ندا سر دهد فداها ابوها. دختر است و پیام بر نیست ، اما پیام بر است آن که بی هیچ ابایی دختر را مادر خویش و ریشه و اساس خود می خواند ، و این همان پیامبری است که زبان به اغراق نمی گشاید و جز بیانی وحیانه بر لب نمی آرد. فاطمه نه جزئی از تاریخ ، که همه ی تاریخ است من الاولین الی الاخرین . نه توحید بی اسلام و نه اسلام بی محمد و نه محمد بی علی و نه این همه بی فاطمه تعبیر نمی شود. همه ی اینها و قبل و بعدش را باید در قیام فاطمه زنده یافت.
- ۹۳/۰۱/۱۴