آفــاقـــ

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ظهور» ثبت شده است

جهادِ انتظار

مهدی ابوماهیگیر | دوشنبه, ۷ اسفند ۱۴۰۲، ۱۰:۳۸ ق.ظ | ۰ نظر

در نیمه‌شب بارانی شب نیمۀ شعبان به سوی تو آمده‌ام. خدایا، من در بزنگاه خوف و رجای تاریخ، در یک قدمی قلۀ سعادت بشری، در عصر نجات‌بخش موعود، در اندوه فرقت و شوق وصال، به انتظار ایستاده‌ام. و چه سخت است چشم به راهی و غربت و نگرانی و مراقبه، برای او که غرقۀ در هواهای نفسانی، و در ورطۀ نظام‌های طاغوتی گرفتار است. و چه وجود جهولی‌ست آدمی که لمحه‌عمری به کوتاهی طرفه‌چشمی را چنان می‌نگرد که گویی هیچ‌گاه از این سرای خاکی نخواهد گذشت. حتی اگر از تکرار این شب‌ها و روزهای تکراری سالیانی دراز بگذرد؛ به‌هنگامه مرگ، در لحظه خروج جان

  • ۰ نظر
  • موافقین ۲
  • ۶۵ بازدید
  • ۰۷ اسفند ۰۲ ، ۱۰:۳۸
  • بیده المُلک

    مهدی ابوماهیگیر | چهارشنبه, ۱۵ شهریور ۱۴۰۲، ۰۶:۲۴ ب.ظ | ۰ نظر

    حسین‌بن‌علی قلب همیشه تپندۀ جهان است که حیات را هر دم بر پیکرۀ بشریت می‌دمد. هر نفسی که سلول‌وار از مویرگ‌های این جغرافیای خاکی، به شریان‌های جاریِ مشایه نرسیده و در قبض‌وبسط سیدالاحرار - این قلب شیدای هستی - به هروله نیامده است؛ بالاخره روزی در باتلاقِ متعفّن مادیت و در پیلۀ تنگ و نفس‌گیر خودخواهی و نفسانیت ذره‌ذره می‌میرد و می‌پوسد؛ بی‌آن‌که از طربناکی و شعفبازی عشق سرمست شده باشد. کربلا قلب زمین است، و آن را که در قلب حسین‌بن‌علی به هوای تازه نرسیده و از خوان احسان او روزی نخورده باشد، نمی‌تواند

  • ۰ نظر
  • موافقین ۳
  • ۲۰۰ بازدید
  • ۱۵ شهریور ۰۲ ، ۱۸:۲۴
  • سپاه آزادگان بدون مرز

    مهدی ابوماهیگیر | شنبه, ۲۷ مهر ۱۳۹۸، ۰۲:۰۰ ب.ظ | ۲ نظر
    حسین بن علی فرمانده ای است که همه مرزها را شکسته است. در مغناطیس عشق حسین، زمان و مکان و نژاد و زبان رنگ می‌بازد و طنین فریاد او در بیکران جهان و در گوش زمان می پیچد. هیچ کس نیست که در جان خود به آزمون کربلا مبتلا نشود. کل نفس ذائقة الموت هر نفسی چشنده مرگ است مگر آن که ذره ی وجودش در ملکوت روح حسین فانی و قطره ی جانش در اقیانوس حیات او حل شده باشد.
    راه کوفه از کربلا می گذرد. هر که می‌خواهد دولت سلیمانی را در پایتخت جهان نظاره کند باید رزم کربلا کرده باشد.
  • ۲ نظر
  • موافقین ۲
  • ۴۶۸ بازدید
  • ۲۷ مهر ۹۸ ، ۱۴:۰۰
  • قهرمان اسطوره ها

    مهدی ابوماهیگیر | دوشنبه, ۲ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۱۲:۳۹ ق.ظ | ۴ نظر
    شب از نیمه گذشته و نیمه ی شهر شعبان المعظم از سنه ۱۴۴۰ هجری قمری است. من در نیمه های این شبِ شگفت در کُنجی از بیکرانه های این جهانِ راز آلود بیداری می کشم. من ، این موجود کوچک و این ذره ی میکروسکوپی که در بی انتهای زمان و در اقلیم بیکران مُلک خداوندی بی خبر از خویشم و عاجز از تدبیر امر خود ، چگونه از عوالم دیگر خبر توانم داشتم. اگر شبی این چنین پادشاه حقیقی و خلیفه ی راستین خداوند بر زمین جوانه می زند و سرزمین ملائک را سجده گاه مقام خود می‌کند ؛ اگر ساعاتی این چنین قلبی تپیدن می گیرد که مخزن گنجینه های قرآن و تجسم کلمات
  • ۴ نظر
  • موافقین ۲
  • ۵۸۷ بازدید
  • ۰۲ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۰:۳۹