دزفول، شهر ایمان و عرفان و غرور است که در بند تزویر و نفاق، و در هجوم حقد و بغض و حسد؛ بالید و قد خم نکرد.
دزفول فطرتی پاک و روحی قدسی دارد که در قطرهقطرههای زلال دز، در خشتخشت آجرهای کهن، در برگبرگ نخل و نارنج و سدر، در گوشهگوشه مساجد صدهاساله، در خنکای ساباطها و شوادانها، در بقاع متبرک و خانههای کهنه و محلات سنتی و پل ساسانی و روستاهای پرصفایش احساس میشود. دزفول، غرور زخمهایی است که از درون و برون بر پیکر صبور و مقاوم او نشسته است. دزفول، بیرق افراشته غربت و غیرت، رشادت و نجابت، و اخلاص و مقاومت است.
دزفول معراج و مأوای بزرگمردانی از جنس شیخ اعظم، سیدصدرالدین کاشف، ملامحمدعلی جولا، ملامهدی قلمباز، و آن سرباز گمنام و یار دلداده امام عصر است. دزفول، دیار عارفان بیداردل، عالمان شهرتگریز و شاهدان شهیدی است که روح آنها بر تربت این خاک، نفخه حیات دمیده است.
افسوس که غربت این خاک تمامی ندارد. بگذار چندصباحی را کوتاهقامتان دنیاطلب در سایه لطف مفاخر او بنشینند؛ چه سود که مُشک آن است که خود ببوید.
گمانی یقینگونه دارم که اگر شهادت را درجاتی باشد، بسیاری از شهیدان این دیار در عالیترین مراتب آن ایستادهاند. به نظر من بسیاری از این ارواح قدسی فناشده در حقیقت، - در خلوص و یقین - حتی از برخی شهیدان بدر و خیبر و حنین هم والاترند.
دزفول، سرزمین قصههای دلنشین و پرشماری است که هزاران قهرمان او امروز از فراسوی خاک به این شهر غبارگرفته مینگرند؛ و هزاران قهرمان دیگر خار در چشم و استخوان در گلو، جهاد غربت و انتظار میکنند. و کسی حتی داستان شگفت این رفتگان جاوید و آن ماندگان طریق را روایت نمیکند. داستان پدران و مادران شهیدی که - اگر چه بیسواد و امّی، - مراتبی از عرفان عملی را سیر کردند که برخی مدّعیان علم و حکمت حتی در توحید نظری به کُنه آن نرسیدند.
این خاک قدمگاه امام حاضر و ولیّ اعظم خداوندی است. دزفول انگار که پدری شفیق و صاحبی مهربان را گم کرده است. این شهر، شهر اوست و فرزندان راستین این شهر ذخیرههای حضور اویند.
باید از جنس این شهر باشی تا مثل آن سردار خیبر و شهید مقاومت، از حماسه دزفول به وجد آیی و بنگاری که:《سلام بر دزفول. باید قبل از ورود به دزفول وضو گرفت و با وضو به این شهر مقدس و مظهر مقاومت وارد شد. باید دست یکایک ملت دزفول را گرفت و از آن دستها بوسه برداشت و به آن بوسه افتخار نمود. باید درس مقاومت و ایثارگری را از آنها آموخت و به دیگران بیاموزیم. باید از آنها قدردانی کرد. زیرا آنها ایمانی قوی و فوقالعاده دارند.》محمدعلی ورمزیاری 62/3/17
- ۰۱/۰۳/۰۴