هیچ رزقی مجازی و اعتباری نیست. حقیقت رزق آدمی نه ورقپارهای به نام پول است و نه مسکوکاتی از طلا و نقره. رزق و روزی بهای سرمایۀ جاری عمر و لحظات ناب جوانی است و بیشک که ثمرۀ زندگانی به چنگ آوردن و نگاه داشتن چند وجب زمین و اندکی اسکناس و قدری مسکوکات نیست. براستی او را که رزق عشق نباشد، جهان برایش به چه ارزد؟!
قلبی را که رزق مودّت او به دامِ گرگ هوس افتاده، چشمی را که رزق اشک او در کویر و سراب خشکیده، و جسمی را که رزق ارادهاش مغلوب روحی آلوده و بیمار گشته؛ هیچ لذّتی از خنکای سلامت و حلاوت زندگانی نیست.
کربلا طریق عشق است و حسینبنعلی امام عشق. و حالا من را که سالیانی از بلوغ جوانی با جسمی زمینگیر و روحی افسرده و قلبی مضطرّ و وجودی درمانده، در لجنزار نفسانیات و سیئات مبتلا گشته و راهی به طریق عشق ندارم، سفینۀ نجاتبخش و پیرِ دستگیر طریق چه کسی خواهد بود ؟!
من در مردابِ خویشتن هرروز فروتر رفته و پلاسیدهتر میشوم، حالی که میدانم آبِ حیات و طراوت و جاودانگی جاری شدن در طریق حسینبنعلی و پیوستن به جریان پاک و نامیرای سرسپردگی و دلدادگی اوست.
تو آن نیستی که گردنآویزِ عشقت بر قلب بندهای آویخته و جرعههای مهرت را در کام او ریخته باشی؛ اما در حوادث و بلایا و لغزشها، و در هنگامه فقر و اضطرار و بیچارگی؛ عطای خود را از او دریغ داری. تو آن کریمی نیستی که بذل محبت خویش را از قلب و جسم و جان بندهای پس بگیری.
او را که با سرشت رحمانی و ولایت توحیدیِ حسینبنعلی تربیت کرده باشی، عذاب اکبر جا ماندن از طریق حیاتبخش و نشاطآفرین عشق و درجا زدن در باتلاق سخیف و نفسگیر هوسهای نفسانی است. این بیمار مسکین و بیکس و درمانده را حکیمی مشفق و طبیبی دوّار میباید.
سیدالشهدا درخشانترین شعله روشنیبخش و جوشانترین چشمۀ محبّت و اُنس این جهان است. حتی اگر حسینبنعلی افسانۀ تاریخ و اسطورۀ انسان باشد، باز هم حقیقت وامدارِ ابدی اوست. او بیش از آنکه ترجمان اسلام ناب و تجلّی مسلمانی باشد، پیشوای فطرتِ پاک و توحیدی انسان است.
در فضاحت و درماندگی مکاتبِ مادیگرای مدرنیته؛ حالا جهان نظارهگر اوست که مرزهای ملّیگرایی و نژادپرستی را درهم شکسته، ریشههای بخل و تکبر و حسادت را خشکانده، و نهال سازندۀ تعاون و ایثار و اخوت را بهجای هرزههای ویرانگر خودخواهی و خودپرستی و استکبار غرس میکند. جهان میبیند که او کانون عطوفت و عشق و همدلی میان موحّدان و مستضعفان و ستمدیدگان؛ و بیرق افراشته و بغض همیشه خروشان حماسه و مجاهدت در برابر بیداد و فساد است. بهراستی که حسینبنعلی امیر عشق است و سلطنت او بر عطوفتِ قلب آدمیت و بر فطرت سبحانیِ انسانیت تمامی ندارد.
چگونه مرده باشد او که مالک قلبهای آدمیان و صاحب چشمۀ جاری اشکهای غمدیدگان و فریاد بغضهای فروخوردۀ تاریخ است. چگونه مرده باشد او که فرمانده مهربان جنودِ سربازانِ بدون مرزِ حقیقت و خیل فدائیان آزادی است. چگونه مرده باشد او که مغناطیس وجودش جاذبِ هر خیر و احسان و سخا و دافع هر شرّ و بیداد و ظلمت است. آری؛ این همان کُشتۀ عصر روز دهم است که هرروز زندهتر میشود و گذران ایام بر سعۀ روح او افزوده و ماهیت حیات او را تعالی میبخشد.
کربلا مدرسه دانایی و هدایت است و حسینبنعلی مربی حقیقت و آزادگی. شاگردان مکتب او با هر رنگ و زبان و نژادی در رزمایش اربعینی زینب کبری برای نبرد جهانی تاریخ گرد آمدهاند تا قدرت ایمان توحیدی را در مقابل کبر شیطانی و شجاعت انسانی را در برابر خشونت نفسانی تمرین و ممارست کرده و به رخ بکشند.

- ۰۱/۰۶/۲۶