آفــاقـــ

آمریکا ؛ براندازی یا استحاله ؟!

مهدی ابوماهیگیر | جمعه, ۱ آذر ۱۳۹۲، ۰۵:۰۵ ب.ظ | ۰ نظر
« ما به دنبال تغییر حکومت در ایران نیستیم.» این جمله ای بود که رئیس جمهور امریکا در انظار سران کشورهای جهان در شصت و هشتمین اجلاس سازمان ملل بر زبان راند. اگر چه بلافاصله مسئولین امر در داخل کشور به درستی اعلام کردند که لطف شما مزید امتنان است چرا که شما اگر بخواهید هم نمی توانید. اما سوال این است که چرا امریکا در پی تغییر نظام اسلامی نیست؟! آیا نظام ایران نظام مطلوب و دوست داشتنی آمریکایی هاست؟! قدر مسلم خیر. چه دوستان و چه دشمنان ایران به وضوح دانستند که مراد آقای اوباما تأیید این نظام در ایران نیست! سوال دیگر این است که آیا چون آمریکا قدرتش را ندارد دست از نقشه ی شوم براندازی شسته و آنگونه که برخی رسانه ها در داخل ذوق زده می گفتند اوباما سخنی آشتی جویانه را بیان نموده است؟! برای پاسخ باید دید که اصولا منشأ کینه و خصومت و دشمنی در میان انسانها یا جوامع انسانی چیست؟! آنچه بی مقدمه و با اندکی تأمل و مداقه به نظر می رسد این است که تضاد فرهنگی منشأ دشمنی در ابناء بشر است. البته در اینجا نه قصد تعریف فرهنگ را دارم و نه در حوصله ی این گفتار می گنجد ، اما از بدیهیات است که مقصود از فرهنگ چیزی فراتر از آیین و مذهب های دینی یا بشری است. فرهنگ را در یک کلام اگر به معنای باورها و ارزشهای یک فرد یا جامعه قلمداد کنیم ، تا وقتی که در افراد یا جوامع ، همسو و مشترک باشند هر گونه اختلاف مبنایی در آنها امری ممتنع و غیر عقلایی خواهد بود. نزاع و خشونت محصول نهایی تضاد در باورها و ارزشها است. البته این بدان معنا نیست که لزوما هر تضاد مبنایی در فرهنگ به خشونت و جنگ خواهد انجامید. بدون دخالت در امورات فرهنگی دیگران هم می توان در کنار هم زیست و پذیرفت که فرهنگ آنها برای خودشان ، فرهنگ ما برای خودمان. اما کار از آنجا عیب می کند که یکی از طرفین بخواهد باورها و ارزشهای مطلوب خود را به دیگری تحمیل کند، به هر شکل ممکن. اینکه مقوله ی فرهنگ در ایران و امریکا در بسیاری موارد تضادی ریشه ای دارد امری غیر قابل انکار است ، و اینکه ایران به صدور انقلاب به معنای صدور فرهنگ نظام اسلامی می اندیشد و ایضا" امریکا نیز به جهانی شدن هم.حال پاسخ روشن می شود که امریکا نمی تواند با این فرهنگ ، ایران را به عنوان یک دوست بپذیرد و ادعای عدم قصد براندازی به معنای آشتی جویی آمریکا نیست.
اینکه امریکا نمی تواند برانداز نظام ایران باشد یک مسئله است و اینکه او نمی خواهد مسئله ای دیگر. اینکه نام نظام ایران بشود جمهوری فدرال و آن طرف بشود جمهوری اسلامی آمریکا چیزی از باورها و ارزشهای دو کشور را عوض نمی کند!! به فرض مضحک و محال اگر امریکا با تمام مشکلات اقتصادی خود و اقتدار نظامی ایران و فرهنگ انقلابی ملت بپذیرد که با چماق گزینه ی نظامی روی میزش بازی کند ، چه هزینه ای را باید تحمل کند و در نهایت چه فایده ای را عاید خواهد شد؟! حتی اگر موفق به براندازی شود آیا خواهد توانست به زور جنگنده های پیشرفته ، فرهنگ ملت را تغییر دهد؟! فرهنگ ایثارگری ، شهادت طلبی ، استکبار ستیزی ، استقلال طلبی و آزادی خواهی - این جزئی از فرهنگ ایرانیان - را چه خواهد کرد؟! آیا سربازان امریکا در خیابان های ایران می توانند قدم بگذارند؟! اینها مسائلی است که اتاق فکر امریکا را وا می دارد تا برای پرزیدنت اوباما دیکته کند که ما دنبال تغییر حکومت در ایران نیستیم.

اما آنچه مقصود ایالات متحده را بسیار کم هزینه و سهل الوصول تر محقق خواهد نمود سیاستی است که رهبر معظم انقلاب بیش از ده سال پیش نسبت به آن هشدار داده بود. سیاست اندلسی کردن ایران را شاید بتوان سیاست استحاله نظام هم تعریف کرد. استحاله به معنای دگرگون شدن و تغییر ماهیت ، همان چیزی است که می تواند بدون خشونت و تغییر در حکومت ، امریکا را به ایران یا دقیق تر ایران را به امریکا نزدیک و نزدیک تر کند. و مگر نه این است که منشا دشمنی ها تضاد فرهنگی است، حال اگر امریکا موفق به استحاله ی فرهنگی در ایران شود و بی آنکه اسمی تغییر کند رسم ها متغیر شود آیا ایالات متحده به مقصود خویش دست نمی یابد؟! اگر جمهوری اسلامی همان جمهوری اسلامی 58 باشد اما ارزشها و باورهای آن به تاریخ پیوسته باشد - که خدا آن روز را نیاورد -  نمی توان گفت که نوعی از براندازی خاموش اتفاق خواهد افتاد؟!

اینکه چرا مقوله ی فرهنگ با این همه حملات بی امان ، و علی رغم تأکیدات مکرر رهبری معظم هنوز هم مهجور مانده است ، جای تأمل و بازخوانی در مجالی دیگر را می طلبد. ان شاءالله

بازخوانی بیانات رهبر معظم انقلاب در تاریخ 81/12/6

سیاست امروز، سیاست اندلسى کردن ایران است!
اروپاییها وقتى خواستند اندلس را از مسلمانان پس بگیرند، اقدامى بلند مدّت کردند. آن روز صهیونیستها نبودند؛ اما دشمنان اسلام و مراکز سیاسى، علیه اسلام فعّال بودند. آنها به فاسد کردن جوانان پرداختند و در این راستا انگیزه‌هاى مختلف مسیحى، مذهبى یا سیاسى داشتند! آنها اهداف فرهنگى هم دارند. به فرهنگ اسلامى کینه مى‌ورزند و با آن عناد دارند. فرهنگ اسلامى آراءِ روشنفکران اروپا را به چالش کشیده و لیبرال دمکراسى را که پرچم برافراشته‌ى غرب است، مورد تردید قرار داده است. فرهنگ اسلامى روح استقلال‌طلبى و رشادت را در جامعه‌ى بزرگ و یک میلیارد و چند صدمیلیونىِ مسلمانان، ترویج مى‌کند و این امر در حسّاسترین منطقه‌ى دنیا از لحاظ استراتژیک و منابع نفتى و زیر زمینى، شدّت بیشترى دارد. فرهنگ اسلامى، این جامعه‌ى بزرگ را به فکر حیات مجدّد خود انداخته است؛ بنابراین به آن کینه مى‌ورزند و قصد کوبیدن آن را دارند.
 
البته آنها در بلندگوها از بحث آزاد و گفتگو و دمکراسى سخن مى‌گویند؛ اما این شعارى دروغین است. آنها اهل گفتگو، دمکراسى و بحث آزاد نیستند. در داخل ایران، پلورالیسم، شکّاکیت، شک در مسلّمات و اوّلیات اعتقادى و تسامح و تساهل را ترویج مى‌کنند؛ مى‌گویند از عقایدتان بگذرید و نسبت به آنها تساهل و تسامح داشته باشید. اما این مربوط به داخل جامعه‌ى ایران و جوامع اسلامى است. وقتى بحث به جایى مى‌رسد که خودشان آن را ارزشهاى امریکایى و غربى خطاب مى‌کنند، دیگر جاى گفتگو نیست. مشابه‌سازى، یکسان‌سازى و جهانى‌سازى، اعتقادات مسلّمى است که دنیا باید در مقابل آنها کوچکترین اعتراضى نکند!
بازنشر: آینده ساز
  • مهدی ابوماهیگیر

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">