حقیقت بسیاری از مفاهیم را بدون تحقق مصادیق عینی آن ها در خارج، نمی توان به درستی فهم کرد. اسلام ، راهبردی جامع و برنامه ای کامل برای سعادت بشر ارائه ، و قرآن را نسخه ای شفابخش برای آرامش و زدودن آلام وی معرفی کرده است. اما چالش جدی عصر این است که آیا بواقع این مفهوم آسمانی و برنامه قدسی، قابلیتِ تحقق و پیادهسازی در عرصه میدانی را دارد ؟! بدون تردید پیامبر معظم و اهل بیت معزز وی نمونه های عینی و مصادیق تام در تحقق خارجیِ اسلام اصیل و شمایل جاری قرآن بوده و هستند.
آنچه در طی قرن ها پیامبر و ائمه را مظلوم و مهجور داشته ، ارائه ی تصویری ناقص و تک بعدی از ایشان است که فقط یک قطعه از پازل وجودی آنان را در عنوان انسان کامل به نمایش می گذارد. شخصیت حسین بن علی (ع) ، در حماسه و ایثار و سلحشوری در یک شب و روز خلاصه ؛ و همه ی وجوه علمی و سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و عرفانی وی در هاله ای غلیظ پنهان می شود. ابعاد شخصیت حسن بن علی (ع) در مصلحت اندیشی و کرامت او گم می شود ، و سید الساجدین (ع) امامی که جز در بکاء و تضرع و دعا معرفی نمی شود.
دوران حضرت صادق (ع) نقطه عطفی درخشان در تاریخ تشیع و اسلام ناب است. شخصیت جامع او در ذیل کرسی تدریس فقه و اصول به دست فراموشی سپرده میشود ، غافل از آن که فقاهت فقط بخشی از بعد علمی ، و علم و دانش فقط اندکی از همه ابعاد شخصیت جامع اوست.
به نظر میرسد ارائه ی تصویری ناقص از امام به عنوان اسوه عینی اسلام و انسان کامل علاوه بر غفلت دوستان ، دسایس پنهان دشمنان را نیز به همراه داشته است. چه که تدابیر ائمه هدی در شرایط و تنگناهای عصری ، نه مغایر با جامعیت وجوه گوناگون شخصیتی ایشان که خود نشانی از جامعیت است. آن چه این مسئله را خطرناک تر می کند نمایش اسلام به عنوان مکتبی فردی و احساسی و تک بعدی است که فقط سختیِ شریعت را تکلیف می کند و در تدبیرِ سعادت انسان و جامعه بسیار ناتوان و ناکارآمد است. این تصوّر غلط ناشی از تصویرِ ناقص و تقطیع شده ای است که از امام ترسیم شده و به عنوان مصداق عینی اسلام ناب به نمایش گذاشته می شود. چرا که سیره اسلام ، سیره انسان کامل است ؛ و زمانی که انسان کامل فقط در جنگ و گریه و فضایل فردی شناخته شود ، دین گریزی در افراد جامعه به اوج می رسد. این مسئله اما وقتی حساس تر می شود که نا اهلانی زمامِ امور حاکمیت را به نام اسلام و به کام استکبارِ درون خود در دست گرفته ؛ و مسئولیت ناکارآمدی و بحران های خودساخته را - خواه ناخواه - به گُرده دین و نظام دینی می اندازند.
من آرزومند روزی هستم که هیئت ها و منبرها دست های سینه زنان را مشت کرده و بر سینه ی خائنین امت بکوبند. من مشتاق روزی هستم که اشک گریه کنان ، غبار غم از مستضعفین زدوده و سیل اشک های ندامت را از چشمان مفسدین و ظالمین و اهل نفاق جاری کند. من طالب عالمانی هستم که روزی حقیقت اسلام ناب را در منظومه ی جامع امام ترسیم و معرفی کنند. شاید بی راه نباشد اگر جامعه کبیره را تلنگری برای ترسیم جامعیت امام و مکتب ، و نیز ضرورت خطیر توجه به آن بدانیم.