رمضانالمبارک فصل عرشی این جهان و ماه آسمانی این زمین است. شدت فتن و آماج بلایا، غباری از غم و اندوه را بر آفاق و أنفس پراکنده و طوفانی از کیفر و عذاب را به پا کرده است. مناسبات میان خالق و خلق و جهان آفرینش، روندی طبیعی ندارد. جان آدمی ناقابل و کمبها شده است. نشاط و فرح و سرزندگی از زمین و آسمان و مافیها رخت بسته، تعفن چرکین فساد و تعدی و ظلم و معصیت در اطراف و اکناف گیتی آکنده است. نظام شیطانی طاغوت، آدمیان و عالمیان را آن قدر به فقر و استضعاف کشیده و آن قدر در تنگناهای مندرس و خردکنندهی نظم نوین خویش به استثمار آورده که بشریت دیگر هیچ گریزگاه و پناهگاهی را باور ندارد.
جای جای قرآن از اقوامی یاد میکند که در مستیِ غفلت و جدایی از پروردگار، در فساد و ظلم خود غوطهور شدند. اقوامی که آیات خداوند را تکذیب و رسولان صدّیق او را به استهزاء گرفتند عاقبتی جز عذابی خوارکننده و دردناک نداشتند. خداوند در جای جای قرآن آورده که آن عذاب، نتیجهی ظلم ایشان بر خویشتن بوده و تاکید میکند که ما ظلمکننده به ایشان نبودیم. قوم نوح و عاد و ثمود و صالح و شعیب و موسی و ... چندان تفاوتی با قوم آخرالزمانی ما ندارند. سنت خداوند برای ما نیز همان است که بر گذشتگان جاری میگشت. ما اگر چه در فقدان پیامبرمان و غیبت ولیّمان و در تنگنای بسیاریِ دشمنان و قلّت دوستانمان به سان ایتامی غریب افتاده مبتلا گشتهایم؛ لکن راه رشد از غیّ و صلاح از فساد را گم نکردهایم. ما راه هدایت از ضلالت را فراموش نکردهایم. در باتلاق فساد و پرتگاه ظلم و جور زمانه ما به خویشتن ظلم کرده و خود را به ورطهی هلاک انداختهایم. شگفتا که در خوف و اضطرار این دوران هنوز هم فطرت خمود آدمیان نمیجنبد و فریاد استغاثهی عالم و آدم به منشأ و میعاد و مرجع هستی برنمیخیزد.
ماه خدا در نیمهی خود به شرافت روزهای سپید رسیده و تا رویاییترین هنگامهی امید و اسرارآمیزترین شب قدر و سرنوشت چیزی نمانده است. اگر در این راز بزرگ هستی که قلب تپندهی ولیاللهالاعظم و قطب عالم امکان در سیارهی شناور ارض، فرودگاه آسمانیان و مرکز توجه و رحمت و اجابت حضرت احدیت است؛ تفضل خیر و فیض نجاتبخش او مقدّراتِ من مضطرّ و سختیکشیده و این جهان بلازده را در بر نگیرد، دیگر به کدامین خوان کرم و هنگامهی اجابت میتوان امید داشت؟! این روزها در شلوغبازار غفلت و مستی و مصیبت، آدمیان بیش از هر زمانی به خلوت و اشک و استغاثه نیازمندند. در این غربت و تنهایی پرهیاهوی جهانی که وحشت مرگ بر آن سایه افکنده آدمیان خود را گم کردهاند. درد و اندوه این ابتلائات و فتن اگر ما را به اشک و بکاء نکشاند و در آغوش مهر و آرامش خداوندی به دامان نجات او نرساند، در ویروس ظلم خویش خواهیم سوخت. مدبّر امر پروردگاری است که ملکوت هر چیزی به دست اوست. راه نجات، فرار به آرامهی آغوش پر مهر خداوندی و استغاثه به محضر اوست. راه نجات، از قلب مهجور و پر اضطرار یگانه حجت حق، ولیّ اعظم دهر، و بقیّه و خلیفهی خداوند میگذرد. برای نجات در خوان ضیافت خاصّهاش استغاثه کنید که دعاءوکم فیه مستجاب
سلام
وبلاگتون عالیه