در نیمهشب بارانی شب نیمۀ شعبان به سوی تو آمدهام. خدایا، من در بزنگاه خوف و رجای تاریخ، در یک قدمی قلۀ سعادت بشری، در عصر نجاتبخش موعود، در اندوه فرقت و شوق وصال، به انتظار ایستادهام. و چه سخت است چشم به راهی و غربت و نگرانی و مراقبه، برای او که غرقۀ در هواهای نفسانی، و در ورطۀ نظامهای طاغوتی گرفتار است. و چه وجود جهولیست آدمی که لمحهعمری به کوتاهی طرفهچشمی را چنان مینگرد که گویی هیچگاه از این سرای خاکی نخواهد گذشت. حتی اگر از تکرار این شبها و روزهای تکراری سالیانی دراز بگذرد؛ بههنگامه مرگ، در لحظه خروج جان از بدن، و در نقطۀ جدایی از سرای فانی؛ همگی به پلک چشمی و طرفه نگاهی بر تو خواهند گذشت. و بهراستی مگر عیش زندگانی برای آدمیزادهای که در ولایت و محبت زاده شود، جز به همان ولایت و محبت چشیدنی خواهد بود ؟!
تاریخِ زمین از میقات هبوط تا میعاد موعود، قصۀ غمباری است که بندگان خدا را در سرای او، با سلطۀ طاغوت و استکبار به بند کشیده است. فریاد هر وصیّ صادق و پیامآور راستینی که به انذار و تبشیر فرود آمد، تلنگری بر فطرت تخدیر گشته و به اغماء رفتۀ بندگانیست که در بردگی طواغیت شیطانی، و بر مدار جهل و ظلم و خرافه و هواپرستی گرفتار آمدهاند. تاریخ بشر به تمامه کتاب انتظار ابرمردی است که ثمره شیرین و شهد شکوفای مجاهدت عالمان و شهیدان، و بشارت شوقانگیز رسولان و امامان است.
در خط سیر بیانقطاع توحید و عدالت، حسینبنعلی نقطۀ عطف تاریخ و جرقۀ همیشه فروزان بیداری بر قلبهای کرخت و فطرتهای خمود و عقلهای خماری است که فردفرد آنها را به امیر عدالت و توحید و به نجاتبخش موعود میرساند. کربلا اردوگاه آخرالزّمانی موعودِ اُمم، و حسینبنعلی فرمانده فطرتهای توحیدی احرار جهان در خطّ ایثار و خاکریز مقاومت است؛ و این جبهه بیشک در روزی نهچندان دور به نظام حکمرانیِ سلیمانیترین پادشاه فضیلت و عدالت خواهد رسید.
در عصر غیبت، عصر حضور رازآمیز این وارث آخرالزمانی؛ انتظار یک مجاهدت بزرگ و پیدرپی و چندوجهی است که قرار از کف منتظر میبَرَد و خواب از دیدگانش میرباید. اگر تحقّق بشارت قطعی تاریخ و قضای حتمی و حِکمی ربوبی به اعجاز و غیب میبود؛ آن قوم برگزیده را خداوند حیران و سرگردان نمیساخت، آنگاه که در قعود خویش فتح و پیروزی را از موسی و خدایش طلب میکردند. اگر شکوه این ظفر را خداوند به اعجاز و ارادۀ کنفیکونی میخواست، کار از عاشورای ۶۱ و ارض کربلا نمیگذشت و بدینجا نمیرسید.
انتظار؛ مجاهدت و صبوری در میدان چموش نفس، و در نظام ظلمانی و سراب باتلاقی طواغیت است. انتظار شمشیر زدن به جان و مال و آبرو در میدانی است که امام هدایت تو را میبیند و تو او را نمیبینی. سلام و درود خداوند بر بشارت خوبان، بر مرابطان توحید، بر مجاهدان عدالت، و بر منتظران آزادی ...