کنکور با همه نواقص و معایبی که دارد میتواند جامعه ایران و نظام تعلیم و تربیت را مورد تحلیل و آنالیز جدی قرار دهد. میتواند نشانگر کاستیها و ضعفهای موجود در نظام آموزشی و روشنگر بررسیهای دقیق جامعه شناسی و روانشناختی باشد. این که بیش از ۶۳ درصد داوطلبان دانشگاه در علوم تجربی رقابت کرده و داوطلبان علوم پایه و انسانی بیش از ۱۵۰ درصد شانس قبولی دارند حائز چند نکته بسیار خطیر و خطرناک است. اینکه اغلب دانش آموزان موفق و رتبه های برتر - در مجموع - خروجی مدارس و مناطق خاص بوده اند نیز داستان دیگری است که مسئله عدالت آموزشی را به چالش می کشد.
من البته در صدد استخراج و تشریح و تبیین این نکات نیستم که چرا پزشکی و زیر شاخه هایش امروز خواستگاران زیادی دارد ؟! یا علوم انسانی که باید مبانی پیشرفت و سلامت جامعه را بسازد چرا جذاب و آینده دار نیست ؟! و چرا شأن یک متخصص علوم ریاضی و پایه که خودکفایی ، صنعت و استقلال کشور را تضمین خواهد کرد باید از یک پزشک عمومی کمتر باشد ؟!
نقش مشاوره تحصیلی و نیاز سنجی های کشور واقعا کجای این داستان قرار دارد ؟!
به نظر من عدالت آموزشی حلقه مفقوده همه سیاستگذاری های کلان دستگاه تعلیم و تربیت است. گو که عدالت به معنای برابری و غفلت از تفاوت استعدادها نیست. اما وقتی اولویت در سازماندهی معلمان و سرکشی بازرسان و گسیل امکانات با مناطق و مدارس خاص و برخوردار است و هیچ کس برای همسان سازی مدارس فریاد نمی زند چنین نمودار آماری از سنجش آموزش کشور بعید نیست.
وقتی دکترای نخبه ریاضی به اندازه یک پزشک عمومی در جذب و حقوق و جایگاه اجتماعی اعتبار ندارد تغییر رویکرد نخبگان و فرار مغزها امری طبیعی است.
به نظر من به جای حذف کنکور و پاک کردن صورت مسئله باید به حل مسئله پرداخت. اگر کنکور یک سنجش معیوب و ناقص است اما قطعا تنها مقصر این نتیجه ی تلخ و فرآیند پر غلط نیست.
دو شورای عالی انقلاب فرهنگی و وزارت آموزش و پرورش موظفند با پژوهش های عمیق و آینده نگری ؛ برای ریل گذاری صحیح و دستیابی به عدالت آموزشی راهکارهای عینی و عملی ارائه و در یک برنامه زمانبندی مشخص بر اجرای سریع و دقیق آن نظارت نمایند.
سلام. وبلاگتون از نظر محتوا عالی است. خوشحال میشم به وبلاگ منم سر بزنید و برام نظر ارسال کنید.