حب الحسین به شماره نفوس بشری و هر آن که در وجود او ذره ای از عواطف و سرشت انسانی باقی باشد تجلی یافته است. حب الحسین فراگیرتر از آن است که شمولِ آن فقط آدمیان را در برگیرد. حضرت حسین، لطافت اشک مظلوم است و زلالی آب که هر دلی را تکان میدهد و هر عطشناکی را سیراب میکند. حب الحسین در هر کس مراتبی از شدت و ضعف دارد اما در همه هست. در دوست و دشمن، در مومن و فاسق، در دیندار و بیدین. این فقط حب الحسین نیست که لزوماً آدمی را به معیت با حسین می رساند. فقط او به مقام مع الحسینی میرسد که از هر چه جز حسین دل بریده باشد.
آن که زبان آلوده اش به دروغ خو گرفته و قلب نفاق آلودش در آتش کینه و حسد افتاده، آن که صورت و سیرتش به تزویر و ریا نشسته و لذت لقمه های حرام در وجودش آمیخته، برای او حب الحسین فقط یک احساس پوچ است که گاهِ معرکه و در صحرای هل من ناصر بر جان حسین هم تیغ می کشد. کم نیستند امثال ابن عمر که در مکه با اشک و گریه بر سینه حسین بوسه می زند اما با حسین نمی ماند. چند صباحی دیگر هم او را خواهی دید که با همین لب ها بر پای آلوده ی حجاجِ سفاک به نشانه بیعت بوسه خواهد زد. براستی اگر آن محبت و بوسه و اشک، حسینی بود و به تنهایی چاره ساز کار به این ننگ و ذلت نمی انجامید.
قال حصین:فحدّثنی سعدبن عبیدة، قال:إنّ أشیاخنا من أهل الکوفة لوقوف على تلّ، یبکون،و یقولون:اللّهمّ أنزل علیه نصرک
اگر حب الحسین به تنهایی چاره ساز بود پیران کوفه را حسینی کرده بود که در عصر خونین کربلا در سیاهه دشمن بر فراز تپه ای می گریستند و می نالیدند که خدایا حسین را یاری کن. گریه ها و ناله هایی که با فریاد هل من ناصر حسین می آمیخت و اما ... !
در آن دل که مجمع محبت های پوچ و زوال پذیر است محبت حسین به کار نمی آید. و چه زیبا نگاشت برادر شهیدم ؛ «آنان که به هزاران دلیل زندگی می کنند نمی توانند به یک دلیل بمیرند». آری آنان که سودای ملک و مال و جان و مرکب و منصب و هزاران عشق دیگر دارند نمی توانند فقط برای حسین بمیرند.
دلِ پا در گلِ دنیا روح آدمی را به بند می کشد و روحِ در بند را یارای پرواز و رهایی نیست. یاران حسین ارواحی دارند که با روح سیدالاحرار ممزوج می شود و هیچ رنگی در آن ها اثر نخواهد کرد بجز صبغه الحسین ...
سلام. این بار شما نطر بدهید.
بهترین رمان های ایرانی از دیدگاه شما کدوم رمان ها بودن؟ به ما اعلام کنید. ممنون