جهان آخرالزمانی ما جهان رنجها و محنتها است. جهان سرد و بیعاطفه ای که آدمیان در جستجوی آرامش بر طوفان تلاطمهای خود میافزایند. جهانی که در آن سرشت انسانی بشریت به اغماء رفته و خوی حیوانی او طغیان کرده است. در این مُلک جان، پوستینی زمینی با نفسی غریزی، روح عرشی و آسمانی آدمی را مسخر خویش کرده و تا اعماق تاریکیها فرو برده است. اگر مغز انسانیت فطرت او باشد، در این مرگ مغزی و در این اغمای عمیق، معنای زندگی عوض شده است. برای این شبه آدمی معنای حیات به بقای جان حیوانی او و لوازم غریزی آن تنزل کرده است. در اغمای غمبار فطرت، گرمای محبت و عشق تا رذلترین تصورات شهوانی؛ و زیباترین جلوههای ایثار و نوعدوستی تا خبیثترین مراحل غرور و خودپرستی تغییر کرده است.
بتهای دیروز جای خود را به مکاتب مدرن مادی سپردهاند و جهان بشری، امروز دورانی سیاهتر و مخوفتر از عصر جاهلیت را تجربه میکند. بتها در هر شمایل و از هر جنسی که ساخته شده باشند نمود و نمادی بارز هستند از ماده و طبیعت. شیطان در طول تاریخ بشریت آدمی را به خدایان بیشمار از ماده و طبیعت سپرده و او را جزئی کوچک و بندهای ناتوان از دنیای خاک شمرده است. شیطان میخواست آدمی را با مادیگرایی و بتپرستی تحقیر کرده تا ثابت کند که او شایسته روح بیکران سبحانی و قدسی حضرت احدیت نیست.
بتهای عصر امروز ما، نظام نوین مادیگرایی و مکاتب مدرنیته اند. دموکراسیِ هوس، بر گُرده ی مردمان سوار شده و سلطه ای ظالمانه یافته است. گرگ نقاب دار لیبرالیسم، روح آسمانی انسان را در سیاه چاله های تاریکی به زنجیر کشیده و مرکب جسم او را در ولنگاری های حیوانی و غریزی رها کرده است. این نظام کثرتگرای بی نظمی که شیطان در جهان و جامعه بشری حاکم نموده، آدمی را به جان آدمی و روح طبیعت را به ورطه نیستی انداخته است.
در نظام توحیدی، جسم آدمی مرکب روح اوست و او را در یک خط سیر واحد به تنها حیات جاودانی و بیکران حضرت احدیت متصل میکند. در نظام شیطانی اما او برای نفس حریص و سیریناپذیر آدمی هزاران رب النوع از خدایان و الهههای تمام ناشدنی میسازد تا بر تلاطم روح توحیدی او دمیده و سلامت سرشت سبحانی وی را به اسارت کشیده و جسمش را آنقدر با طبیعت و ماده استثمار نموده که در آخر جز خاکی بیجان و بیبها باقی نماند.
شیطان، وهم و خیال را با نفس طماع و حریص آدمی آمیخته و آنقدر بر عقل و سرشت آدمی تاخته تا آنها را هزیمت نموده و به بند کشیده است. پیامبران، مصلحان و درمانگران بزرگ یگانه ی بیهمتایند که آمدهاند تا بر عقل خفته و سرشت به اغماء رفته انسانیت شوکهای نجاتبخش و احیاکننده وارد آرند. آمده اند تا نظام باورها و ارزشهای پوچ و مادی طاغوت را در انسان فرو ریخته و او را از این سراب بردگی و اسارت به آن حقیقت جاودان بندگی و آزادگی رهنمون باشند.
در جهان امروز رنجهای دردناک آدمی محصول دستان خود اوست. انسانها بدون آنکه در حقیقتِ ذات خود خواسته باشند برای خود و دیگران تولید رنج میکنند و زندگی را هر روز سختتر و تلختر میسازند. هیچکس در این جهان رنج آلود از شرایط موجود راضی نیست، اما هر کس بدون آنکه خود بخواهد به جزئی از نظام شیطانی و بخشی از سیستم مادیگرایی مدرن تبدیل شده است. انگار که همه آدمیان تسخیر شده و چون ماشین ابزاری در خدمت یک صنعت بزرگ مافیایی قرار گرفته اند که کلّ فهم و اراده ایشان را در کنترل دارد. تغییر در چنین جهانی با آزادگی فطری نوع بشر، نیازمند بعثت بزرگی از جنس پیامبران است. نیازمند ظهور یک عقل کامل و یک فطرت محض و منجی بلافصلی از سوی حضرت احدیت.
امروز فارغ از هر دین و آئینی، هر مشی و مرامی، روح آدمی و فطرت انسانی او در خطر است. همه آدمیان و جهانیان باید بدانند که منجی این عصر تاریک و مخوف، متعلق به هیچ نژاد و رنگ و زبان و سرزمینی نیست. او متعلق به کل بشریت و نجاتبخش نوع انسان است. اللهم عجل لولیک الفرج - مبعث 1442 ه ق