آفــاقـــ

بیده المُلک

مهدی ابوماهیگیر | چهارشنبه, ۱۵ شهریور ۱۴۰۲، ۰۶:۲۴ ب.ظ | ۰ نظر

حسین‌بن‌علی قلب همیشه تپندۀ جهان است که حیات را هر دم بر پیکرۀ بشریت می‌دمد. هر نفسی که سلول‌وار از مویرگ‌های این جغرافیای خاکی، به شریان‌های جاریِ مشایه نرسیده و در قبض‌وبسط سیدالاحرار - این قلب شیدای هستی - به هروله نیامده است؛ بالاخره روزی در باتلاقِ متعفّن مادیت و در پیلۀ تنگ و نفس‌گیر خودخواهی و نفسانیت ذره‌ذره می‌میرد و می‌پوسد؛ بی‌آن‌که از طربناکی و شعفبازی عشق سرمست شده باشد. کربلا قلب زمین است، و آن را که در قلب حسین‌بن‌علی به هوای تازه نرسیده و از خوان احسان او روزی نخورده باشد، نمی‌تواند

  • ۰ نظر
  • موافقین ۳
  • ۱۹۵ بازدید
  • ۱۵ شهریور ۰۲ ، ۱۸:۲۴
  • فاطمه و ما ادراک فاطمه ؟!

    مهدی ابوماهیگیر | پنجشنبه, ۸ دی ۱۴۰۱، ۰۲:۱۹ ق.ظ | ۰ نظر

    می‌خواهم چیزی بنویسم، اما چه بگویم که از قطره‌ای وصف دریا ناشدنی است. مگر ذره‌ای در کویر زمین از بواطنِ بی‌کرانه‌های آسمان چه خبر دارد ؟! و براستی بی‌خبرانِ عالَم خاک را ادراکِ اسرارِ افلاک و فهمِ عالَم معنا چگونه تواند بود ؟! فاطمه سرّ خداست و مگر سرّ خدا را در عقول دایرۀ خلقت می‌توان به تمامه دریافت ؟! و مگر سعۀ مهر مادری او در قلوب بشری جای می‌گیرد ؟! فاطمه مدار ولایت خداست که سخط و رضای او بر مدار سخط و رضای توحیدی حق استوار است. قُرب و بُعد هر کس در نسبتی که با او می‌یابد و قابلیتی که ظرف وجودش از مهر مادرانۀ او دریافت

  • ۰ نظر
  • موافقین ۴
  • ۲۷۴ بازدید
  • ۰۸ دی ۰۱ ، ۰۲:۱۹
  • آب حیات

    مهدی ابوماهیگیر | شنبه, ۲۶ شهریور ۱۴۰۱، ۰۵:۱۵ ب.ظ | ۰ نظر
    هیچ رزقی مجازی و اعتباری نیست. حقیقت رزق آدمی نه ورق‌پاره‌ای به نام پول است و نه مسکوکاتی از طلا و نقره. رزق و روزی بهای سرمایۀ جاری عمر و لحظات ناب جوانی است و بی‌شک که ثمرۀ زندگانی به چنگ آوردن و نگاه داشتن چند وجب زمین و اندکی اسکناس و قدری مسکوکات نیست. براستی او را که رزق عشق نباشد، جهان برایش به چه ارزد؟!
    قلبی را که رزق مودّت او به دامِ گرگ هوس افتاده، چشمی را که رزق اشک او در کویر و سراب خشکیده، و جسمی را که رزق اراده‌اش مغلوب روحی آلوده و بیمار گشته؛ هیچ لذّتی از خنکای سلامت و حلاوت زندگانی نیست.
  • ۰ نظر
  • موافقین ۲
  • ۲۳۷ بازدید
  • ۲۶ شهریور ۰۱ ، ۱۷:۱۵
  • دیار یار

    مهدی ابوماهیگیر | چهارشنبه, ۴ خرداد ۱۴۰۱، ۰۳:۵۲ ب.ظ | ۰ نظر

    دزفول، شهر ایمان و عرفان و غرور است که در بند تزویر و نفاق، و در هجوم حقد و بغض و حسد؛ بالید و قد خم نکرد.
    دزفول فطرتی پاک و روحی قدسی دارد که در قطره‌قطره‌های زلال دز، در خشت‌خشت آجرهای کهن، در برگ‌برگ نخل و نارنج و سدر، در گوشه‌گوشه مساجد صدهاساله، در خنکای ساباط‌ها و شوادانها، در بقاع متبرک و خانه‌های کهنه و محلات سنتی و پل ساسانی و روستاهای پرصفایش احساس می‌شود. دزفول، غرور زخم‌هایی است که از درون و برون

  • ۰ نظر
  • موافقین ۲
  • ۱۵۸ بازدید
  • ۰۴ خرداد ۰۱ ، ۱۵:۵۲