
ده تابستان می گذرد و رویای شیرین آن روزها برایم فراق این روزها را سخت تر و تلخ تر کرده است. حسرت به دل مانده ام برای آن روزها که در مجاورت سلطان رأفت و مهر حال و هوایی داشتم. نزدیک چله ای می گذشت و وقت وداع اما اشک ها امان دلتنگی ام را می برید و حس غربتِ جدایی پای رفتن را از من می ربود. حالِ دلم این روزها وصفِ شعری است که استاد آن روزهامان شیخ مرتضی آقا تهرانی در عرفانک سحرگاهاش با سوز و نوایی می خواند. احوال دلم آشفته تر از آن است که در الفاظ و واژه ها بگنجد ، که اگر هم بگنجد رخصتی برای بیانش نیست. در آستانه روز زیارتی