
در این پهنای کره ی شناور و دوّار زمین و این گردش عجیب زمان ، و میان بی کرانه ی هستی که پهن دشتِ خاکی را به سخره می گیرد ؛ من چه می کنم ، و در این سیرِ جبر آمیز از کجا و یه کجا روانم ؟! این بی کرانه ی نا منتهای آسمان ها و افلاک و کواکب ، با همه جمادات و نباتات و جانداران و اجساد و ارواح مرئی و غیبی ؛ از آنِ کیست و در یدِ اراده ی کدامین سلطان بلا منازع تدبیر می شود ؟! راستی در این کویرِ حیرانِ هستی ، عاقبتِ حالِ نفسی سرگشته و به اضطرار افتاده و پناهنده و چاره خواه از رحمت رحیمیه آن یگانه امیرِ کشورِ گیتی چه خواهد شد ؟! و در این آفاق و انفس چه